آنهایی که رأی به حذف امور تربیتی دادند، اعتقاد داشتند بعد از گذشت ربع قرن از پیروزی انقلاب و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی، دیگر دلیلی وجود ندارد که بین نیروهای آموزش و پرورش دو دستگی ایجاد کنیم و حفظ ارزش های انقلاب را مختص گروهی به نام تربیتی بدانیم. مخالفان هم تأکید دارند که حذف امورتربیتی به معنای سست کردن پایه های اسلام و انقلاب است. از دید این عده، مربیان تربیتی، حافظان ارزش های اسلامی در مدارس هستند و حذف آنها، باعث کمرنگ شدن این ارزش ها می شود. طبق معمول، چه از موافقان و چه از مخالفان، کمتر کسی به شنیدن تحلیل های دیگر علاقه نشان می دهند . اگر حذف امور تربیتی توسط یک جناح سیاسی انجام گرفت، جناح سیاسی دیگر سعی دارد با احیای امور تربیتی، مقابله به مثل کند. در هر حال، طبق طرحی که در مجلس شورای اسلامی تهیه شده، به آموزش و پرورش فرصت داده شده است که ظرف مدت یک ماه، ضمن بررسی موضوع، زمینه های احیای امور تربیتی را فراهم آورد.
صاحب این قلم بارها به تحلیل مفاهیم «آموزش» و «پرورش» پرداخته است. در مقاله «آموزش وسیله پرورش است» هم که چندی پیش در همین صفحه چاپ شد، علاوه بر بحث نسبت پرورش با آموزش، به نوعی جایگاه امور تربیتی در آموزش و پرورش مورد بررسی قرار گرفت. در مطلب حاضر، قصد داریم توجه کارشناسان و تصمیم گیرندگان را در موضوع امور تربیتی به سمتی منطقی و علمی سوق دهیم.
چرا امور تربیتی؟
بود و نبود «امور تربیتی» چه مشکلی از آموزش و پرورش را حل می کند؟ نهاد امور تربیتی بعد از 25سال فعالیت به کجا رسیده است؟ فلسفه تأسیس این نهاد چه بود؟ چه ضرورت هایی برای احیای مجدد امور تربیتی وجود دارد؟
اگر این تصور وجود دارد که «ارزش ها و اعتقادات» در مدارس، با حضور گروهی خاص تقویت می شود، به طور حتم تصوری نادرست است. ساده انگاری و سطحی نگری است که وظیفه سنگین و پیچیده انتقال فرهنگ به گروهی خاص محول شود و دیگران فقط سیاهی لشکر باشند. حتی اگر بخواهیم اصرار کنیم که مربیان تربیتی، متولی اصلی حفظ ارزش ها هستند و این به معنای نادیده گرفتن نقش معلمان و عوامل دیگر نیست، اما تجربه ها و واقعیت ها نشان داده اند که این نگرش دوگانه، در مدرسه فاصله ایجاد می کند.
اساس کژراهه ای که در آموزش و پرورش شروع شد، به تعریف نادرست از تربیت باز می گردد. این اندیشه ناصواب که آموزش با جسم و پرورش با روح سر و کار دارد، ما را در مسیری قرار داد که آموزش را در ریاضی، فیزیک، شیمی و... خلاصه کردیم و پرورش هم در یک سری فعالیت های متفرقه و ناهمگون خلاصه شد. مشکلات ما از آنجا شروع شد که با بی توجهی به نظام تربیت معلم و عدم سرمایه گذاری در این زمینه به تدریج متوجه شدیم که سر رشته امور از دستمان در رفته است و به همین علت، تمرکز و تأکید بر نقش امور تربیتی روز به روز افزایش یافت. تربیت که کار مدرسه با همه عوامل آن است، به افرادی محدود سپرده شد و آنها هم به مرور زمان دریافتند که تربیت، کاری انحصاری نیست، بلکه تعاملی است.
حفظ ارزش ها و مبانی اعتقادی بهایی دارد که نظام اجتماعی ما هنوز آن را نپرداخته است. در پیچیدگی دنیای امروز و مباحث گسترده فرهنگی، چگونه می توان پذیرفت که با یک مراسم صبحگاهی، چند پوستر و شعار، اردو و کلاس و ... ارزش ها حفظ شوند؟
نهاد امور تربیتی اشکالی نداشت؛ اشکال در تفکری بود که این نهاد را پایه گذاری کرد. نیروهای تربیتی، عمدتاً افرادی مخلص و با انگیزه بودند، ولی کاری به آنها سپرده شد که نمی توانستند از عهده اش برآیند و اصلاً شدنی هم نبود.
یکی برای همه ؟!
هدف از تأسیس نهاد امور تربیتی به کارگیری افرادی بود که متولی تربیت باشند یا حافظ و نگهبان ارز ش ها؟ آیا واقعاً به دنبال «مربی» بودیم یا «نگهبان» ؟ به کدام یک رسیدیم؟ آیا مدافعان امور تربیتی به درستی می دانند که دنبال چه هستند؟ اگر هدف «تربیت» است که چنین کار سترگی، کاری انحصاری و یک نفره نیست؛ و اگر هدف «نگهبانی» از ارزش هاست که شیوه کار چنین نیست. مدافعان امور تربیتی، در توجیه ضرورت موضوع، «تربیت» را پیش می کشند، اما در واقع، به دنبال دومی هستند. ترس از این است که ارزش ها نادیده گرفته شده و به فراموشی سپرده شود. اگر به کارگیری مربیان تربیتی، سهل الوصول ترین مسیر باشد، به طور حتم درست ترین مسیر نیست. حفظ آموزش ها و آرمان ها نیازمند شیوه هایی است که ما بارها در این زمینه به خطا رفته ایم و چون نگاهی نظام مند و علمی نداشته ایم، به شیوه هایی منطقی و سازگار با فرهنگ مان دست نیافته ایم.
«تربیت» هم در هیچ کجای دنیا به یک یا چند نفر خاص سپرده نمی شود. تربیت، کاری سیستماتیک، پیچیده و تعاملی است، اما از نگاه ما، تربیت به قدری ساده است که یک نفر هم از پس آن برمی آید و البته «تربیت» زمانی به صورت موضوعی جدی در می آید که جنبه سیاسی پیدا کند. منظور از بیان این نکات، تفکیک «تربیت» از «حفظ ارزش ها» نیست، چرا که حفظ ارزش هم جزئی از تربیت است. اگر واقعاً به دنبال «تربیت» باشیم، حفظ ارزش ها هم حاصل می شود. اما متأسفانه نگاه رایج که فقط بر حفظ ارزش ها تأکید دارد، نگاهی یک طرفه و امنیتی است.
حتی اگر حذف کنندگان امور تربیتی به درستی ندانستند که چرا این کار را کردند یا قصد و غرضی هم در این کار داشتند، دلیلی نمی شود که یک تفکر نادرست، همچنان ادامه یابد.
نگرش نادرست و ناقص به «تربیت» سابقه ای دیرینه در آموزش و پرورش دارد اما عجیب تر آن است که آموزش و پرورش برای اصلاح این نگرش، هیچگاه نگاهی جدی به بیرون نداشته است. در دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی و در انواع رشته های مرتبط، مباحث گسترده ای در خصوص مفاهیم «آموزش» و «پرورش» وجود دارد. استادان و صاحبنظران زیادی در این باره کتاب نوشته اند، اما به نظر می رسد آموزش و پرورش بدون توجه به همه این موارد ، همچنان اصرار دارد وضعیت بغرنج و مبهم خود را ادامه دهد. اگر آموزش و پرورش مفهوم پرورش را درک کند، آنگاه متوجه خواهد شد که چه فرصت های پرورشی را از دست می دهد.
آموزش و پرورش ما به جای استفاده از فرصت های پرورشی، خود را با فرصت های کوچک و محدود سرگرم می کند. در گوشه گوشه آموزش و پرورش، کارهای گوناگونی انجام می شود که کمتر انسجامی بین آنها وجود دارد.
?تربیت یا تربیت بدنی؟
کاش به اندازه ای که آموزش و پرورش به مباحث اداری و اجرایی اهمیت می دهد، به مبانی فعالیت ها هم اهمیت می داد. در موضوع امور تربیتی، یک بخش مهم قضیه این است که در وزارت، معاونت تربیتی وجود داشته باشد یا تربیت بدنی؟
همانند موضوع مربیان تربیتی، مسئله تربیت بدنی هم با نگرشی تک بعدی در آموزش و پرورش مورد توجه قرار می گیرد. باز این تصور وجود دارد که اگر دانش آموزان به طرف ورزش بروند، کمتر به معضلات اخلاقی و اجتماعی گرفتار خواهند شد. اگرچه ابعاد چنین تفکری جای ایراد دارد، ولی با پذیرش همین فرض، آیا وجود معاونتی با این عنوان، نشانه اهمیت دادن به موضوع است؟ ما در استانداردهای فضای سبز و فضای ورزشی مدارس چقدر با دنیا فاصله داریم؟ نکند می خواهیم این فاصله را با پست معاونت تربیت بدنی پر کنیم؟
بازهم باید تأکید شود که انسجامی در فعالیت های آموزش و پرورش و به بیان جامع تر، در فعالیت های فرهنگی وجود ندارد. هرکس بودجه ای می گیرد و آن را در جایی خرج می کند؛ اما سیاست های کلانی که این فعالیت ها و بودجه ها را به هم ارتباط دهد، دیده نمی شود. ظاهراً دعوای پست ها و معاونت ها، جدی تر و کلیدی تر از بقیه مسائل است و بود و نبود پستی، مشخص می کند که هر موضوع چقدر اهمیت دارد.
ورزش، بهداشت و تندرستی نیاز همه دانش آموزان است، اما تأمین این نیاز، در گرو تجمیع امکانات و انسجام فعالیت های درونی و بیرونی است، نه اینکه حتماً هر کدام برای خود معاونتی داشته باشند.
?عملکرد امور تربیتی
وجود نهاد امور تربیتی نه تنها نگرشی غلط را درباره تربیت اشاعه می دهد، بلکه به نتایجی انحرافی در عملکرد می رسد. یکی از دغدغه های قدیمی مربیان تربیتی، تشخیص محدود و شرح وظایف شان بود. سال های زیادی مربیان تربیتی در مدارس، همه کاره هیچ کاره بودند. بر اساس ویژگی های شخصیتی مربی تربیتی، سلیقه های مدیر، سیاست های منطقه و سایر عوامل، طیف گسترده ای از انتظارات برای مربیان تربیتی وجود داشت که گاه حتی غیرقابل شمارش بود! در نهایت هم این معضل ادامه یافت و علی رغم بعضی از دستورالعمل ها و قوانین، باز هم گستردگی طیف فعالیت ها باقی ماند. مربیان تربیتی در مدارس از فعالیت های قرآنی و مذهبی گرفته تا برگزاری انواع و اقسام اردوها، تشکیل انواع کلاس ها و همراهی دانش آموزان در برنامه های مختلف را عهده دار هستند. برنامه هایی مانند سینمابردن، استخر، کلاس های نقاشی و گلدوزی، مشارکت در برنامه های مربوط به مناسبت ها و... فعالیت های تربیتی محسوب می شوند. چه سنخیتی بین این برنامه های متنوع وجود دارد؟ آیا اینها مترادف با تربیت هستند؟
این گونه نتایج، حاصل نگرش های خُردنگر، ناقص و غیر تخصصی است. امور تربیتی در آموزش و پرورش به جایی رسید که بسیاری از مربیان تربیتی دیگر علاقه ای به اشتغال در این سمت نداشتند. اگر چه در مجادله های سیاسی، به دلایل دیگری برای اثبات ضرورت امور تربیتی استناد می شود، اما در میدان عمل، حتی بین خود مربیان تربیتی، دیگر آن انگیزه های اولیه دیده نمی شد.اگر چه دلایل بنیادی چنین وضعیتی بیان شد، ولی می توان موارد دیگری را نیز بدان افزود:
1. عدم انسجام اولیه در تعریف محور فعالیت ها
2. گستردگی انتظارات و ابهام در شرح وظایف
3. انتظار فعالیت های تخصصی در حوزه های متعدد بدون بهره مندی از آموزش های لازم
4. تداخل وظایف و کارهای موازی
5. القای جایگاه امنیتی برای مربیان تربیتی و اصرار بر ایجاد جایگاه خاص برای آنان
6. عدم تناسب بین مربیان تربیتی و جمعیت دانش آموزی
7. نبود آموزش های فرهنگی واقع بینانه و کاربردی
چه کسی در آموزش و پرورش می تواند ادعا کند که عملکرد امور تربیتی کاملاً قابل قبول و یا مطلوب بوده است؟ اگر در فضایی غیرسیاسی و بی طرفانه به عملکرد امور تربیتی پرداخته شود، به طور حتم شاخص ترین مورد، افت انگیزشی مربیان در طول زمان خواهد بود؛ همان گونه که وجود هیچ فرد دیگری در مدرسه بی تأثیر نیست، طبعاً حضور مربیان تربیتی در مدارس نیز نه تنها بی تأثیر نبوده، بلکه چه بسا به خاطر ارتباط مستمر با عده ای از دانش آموزان، در مواردی این تأثیر بیشتر هم بوده است. اما این موضوع نتیجه ای طبیعی و قابل انتظار است. مهم اینکه آیا تأثیر مربیان تربیتی در حد انتظارات و توقعات بوده است یا نه؟
تخصص گرایی در آموزش و پرورش
به نظر می رسد به جای بحث هایی درباره بود و نبود امور تربیتی، تربیت بدنی و غیره در آموزش و پرورش، باید نگاه تخصصی به فعالیت ها تقویت شود. در مدارس ما بسیاری از کارها انجام می شوند، اما چون تخصصی و حرفه ای انجام نمی شوند به نتایج مؤثری نمی رسند. به عنوان نمونه:
- در مدیریت، به توان علمی و نگرش آموزشی مدیر، کمتر توجه می شود.
- مشاوره، علی رغم آنکه فعالیتی کاملاً تخصصی است، هنوز صلاحیت های تخصصی افراد کاملاً مورد توجه قرار نمی گیرد.
- کتابداری در بیشتر موارد به صورت کاری عمومی تلقی می شود.
- فعالیت هایی چون اردو یا برگزاری یک مراسم نیاز به تخصص های ویژه دارد.
- برگزاری کلاس های جبرانی، تقویتی، هنری، علمی و غیره نیز می تواند کاری تخصصی باشد.
حتی اگر ادعا کنیم که تربیت، امری پیچیده است، رفتارهای ما نشان دهنده نگاه سطحی و ساده انگارانه به تربیت است. وقتی به یک معلم اجازه می دهیم درس های مختلف را تدریس کند (به خصوص در علوم انسانی)، وقتی ملاک ناظم خوب بودن، سخت گیری است، وقتی به راحتی برای یک اردو، تعداد زیادی دانش آموز را سوار یک وسیله نامطمئن می کنیم، وقتی کتابخانه مدرسه به ساده ترین شکل ممکن اداره می شود، وقتی انواع کلاس های جبرانی و تقویتی و تکمیلی را بدون هیچ گونه برنامه ریزی تخصصی برگزار می کنیم و وقتی...، نباید امیدی به اصلاح و تحول داشته باشیم.
?ضرورت معاونت فوق برنامه
تجربه امور تربیتی در مدارس و مطالب عنوان شده درباره مفهوم «تربیت» نشان می دهد دسته ای از فعالیت ها که تربیتی تلقی می شوند در واقع فعالیت های فوق برنامه هستند. اگر می خواهیم کاری برای تربیت انجام دهیم، باید مسیر دیگری را انتخاب کنیم؛ مسیری که هم باید نگرش ها و مفاهیم و هم باید نوع فعالیت ها، مورد بازبینی قرار گیرند.
اگر می خواهیم برای حفظ ارزش ها حتی به مفهوم امنیتی آن، کاری انجام دهیم باید در شیوه ها تجدیدنظر کنیم. صیانت از ارزش ها، کاری مدیریتی است و باید برنامه ریزی های خاصی صورت گیرد.اما اگر می خواهیم فعالیت هایی را که در حال حاضر و به اشتباه تربیتی می نامیم، نظم و انسجام دهیم، باید در سطح وزارت، «معاونت فوق برنامه» و در مدارس نیز فردی به عنوان مسئول امور فوق برنامه داشته باشیم. کسی را که تاکنون مربی تربیتی می نامیدیم می توانیم با تعریف شفاف و شرح وظایف آشکار و آموزش های تخصصی، به عنوان مسئول امور فوق برنامه جایگزین کنیم. مسئولان امور فوق برنامه حتی می توانند تخصص های گوناگون داشته باشند و هر کدام در حوزه خاص خود فعالیت کنند یا فعالیت های عمده خود را در حوزه ای مشخص متمرکز کرده و سایر فعالیت ها را در حد ضرورت انجام دهند.مسئولان امور فوق برنامه می توانند در حیطه هایی از قبیل آنچه در پی می آید، آموزش دیده و فعالیت کنند:
1. برگزاری انواع دوره ها و کلاس های مذهبی و اعتقادی
2. برگزاری انواع اردوها
3. برگزاری کلاس های کمک درسی
4. برگزاری انواع کلاس های علمی و هنری
5. تشکیل انجمن های علمی و ادبی و فرهنگی
6. پیگیری المپیادها و مسابقه های علمی
7. برنامه ریزی برای مناسبت های مذهبی و ملی
8. جلب مشارکت دانش آموزان برای فعالیت های گروهی
9. ساماندهی کتابخانه و برنامه ریزی برای توسعه کتابخوانی
10. برنامه ریزی برای فعالیت های پژوهشی دانش آموزان
یکی از مسائل سرگردان مدارس، فعالیت های فوق برنامه است. در شرایطی که انتظار داریم بخشی از فعالیت های فوق برنامه را مربی تربیتی انجام دهد، متولی بخش های دیگر، مدیر، معاون یا افراد دیگری هستند. مربی تربیتی هم این فعالیت ها را با عنوان فعالیت های تربیتی انجام می دهد در صورتی که چنین تصوری صحیح نیست. تعیین مسئول امور فوق برنامه، تکلیف بسیاری از فعالیت های سرگردان و بدون متولی را مشخص می کند. به نظر می آید باید روی این پیشنهاد به طور جدی اندیشیده شده و جوانب آن با موارد دیگر مورد مقایسه قرار گیرد.
?سخن آخر
«تربیت» نیازمند اندیشه های کلان، تصمیم های بزرگ و برنامه های جامع و منسجم است؛ هر اندیشه و رفتاری غیر از این، به بازی گرفتن تربیت است که نتیجه آن، از دست دادن فرصت ها خواهد بود. یکی از غایت های تربیتی، انتقال فرهنگ به نسل هاست. در انتقال فرهنگ، ارزش، باورها، سنن، آداب و رسوم، ادبیات و سایر نمادهای فرهنگی، مورد توجه قرار می گیرند. در جهان امروزی، تقابل فرهنگ ها، انتقال فرهنگی را با چالش ها و پیچیدگی های زیادی مواجه ساخته است. فرهنگ هایی که به صورت برنامه ریزی شده عمل نکنند به فرهنگ تماشاگر تبدیل خواهند شد. نسل های جدید منتظر نمی مانند که ما سر وقت و هر زمان که دلمان خواست برای فرهنگ مان برنامه ریزی کنیم؛ آنها تصمیم و جهت خود را مشخص می کنند.اگر بدون تعصب و واقع بینانه بیاندیشیم، به طورحتم راه حل همه معضلات فرهنگی و تربیتی جامعه ما، در بود و نبود نهاد امور تربیتی خلاصه نمی شود.
نویسنده :ابراهیم اصلانی